کاش



کاش می شدموج ها می زد دلـم              درهـوایش اوج ها می زددلـم


کاش می شداین دلم ازخونِ خون             کاش می شدغرق دریای جنون


کاش می شدباردیگر عشــق بود             سرخطِ دفتربنامش مشــق بود


کاش می شد یک معـلّم می شدم             درکلاس درس عالــم می شدم


کاش می شد یک کبوتر می شدم             بال گسـتر هرچه پرپر می شدم


ماه رجب مبارک


خدا گوید تو ای زیبا تراز خورشید زیبایان


تو ای والا ترین مهمان دنیایم


بدان آغوش من باز است


شروع کن یه قدم باتو


تمام گام های مانده اش با من



حلول ماه رجب بر تمامی شیعیان مبارک


محکوم میکنیم


اقدام وهابیت


علیه قبــــــــــــــور 



شیعیان را محکـــــــــــــوم 



می کنیم...



می خواهند قبر بانوی کربلا، 



عمه ی سادات، حضرت زینب

 سلام 

الله علیه را نبش کنند...


دوستان وبلاگی خواهش می کنم در اقدامی هماهنگ 


این پست رو ب مدت حداقل یک هفته، پست ثابت کنید 


تا انزجار خودمون رو از این حرکت ضدبشری و وحشیانه ی 


طرفداران تفکر خاموشفکرانه ی وهابیت نشون


 بدیم و رسالت قلم مون رو ب جا آورده باشیم...


وای از اون روزی که حکم جهاد 


بهمون داده بشه...


ببینید:


http://www.seratnews.ir/fa/news/109947

خداوندا

6h0nr406tgg0xgs808b3.jpg


خداوندا!!!


دقیق یادم نیست آخرین بار،کی خودم را پیدا کردم


اما خوب یادم هست...


هر گاه که گم شدم


دستم در ست تو نبود


دلتنگی‌حس عجیبی است


که گاهی تورا به یادم می آورد


گاهی یعنی همیشه


گاهی یعنی همین حالا


همین حالا که من تنهام


معراج شهدا


یه چندتایی عکس از پادگان محمودوند(معراج شهدا) گذاشتم


دیدنش خالی از لطف نیست


هرچند من یه چیزی میگم وشما یه چیزی می شنوید باید اونجا باشی تا


بفهمی خیلی چیزا رواون وقت

مثل من هم همه 180درجه عوض میشن



بود شبهای آن جا خلوت


معراج را گویم...


می نشستیم در آن خلوت


وگپ می زدیم


با شهدا...


PIC_6130





دست سالمش



شهید گمنامی که هنگام تفحص دستش سالم مانده بود


اما چه دستی!


بابا!!!

 



کودکی در بین...

دو شهید...

آن هم گمنام

به کدامین شهید...

بگوید...

بابا؟؟؟


آموختم


AxGiG,عکس گیگ پایگاه آپلود عکس ویژه وبلاگنویسان



از زندگی خیلی درسها آموختم..


آموختم تنها عاشق خدا باشم..


آموختم دیگران را عاشق کنم و عاشق نشوم..


آموختم باید صداقت داشته باشم از ابتدا تا انتها اما میدانم


که از صداقتم سوء استفاده میکنند..


آموختم اگر به دیگران ایمان هم داشته باشم،باید بنا را بر بی اعتمادی بگذارم..


آموختم اگردیگران خواستند دست بدهند،قبل ازدست دادن با آنها،


آن دستشان را نگاه کنم تا مبادا درآن خنجر باشد..



آموختم خودم باشم،برای خودم، نه برای دیگران،


حتی اگر تنها تا انتهای جاده بروم..


تنها..

چشم پاکش



چشم پاک دختری از جمله ای تر مانده است



چشم های پاکش اما خیره به در مانده است



روی دیوار اتاق کوچک تنهاییش



عکس بابایش کنار شعر مادر مانده است